ســــــــاده نگـــــــــذر...
به یــــــــاد داشتــــه باش..
"ایــــــــن" دلـــــنوشته ها را....
یـــک " دل " نوشـــته است....!
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های باران پاکه ..
تو سکوت می کنی
فریاد زمان را نمی شنوی
یک روز من سکوت خواهم کرد
وتو آن روزبرای اولین بار
مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید...
دیــــــــــگر برای داشتن کسی سماجت نمیکنم...
پرنده ای که سهم من نباشد
برایش قفس هم بسازم میرود..
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه میلغزد
ولی یاران نمیدانند که من دریایی از دردم...
به ظاهرگرچه میخندم
ولی اندرسکوتی تلخ میگریم...
بگذار و برو...
ازبزرگ شدن,که روزگاری ارزوی کودکی هایم بود
سخت پشیمانم...
کس ندارد باور,مرگ احساس مرا...
بی بهانه شده است دلم تنگ,چرا...؟
سوم
هفتــــم
چهلـــم
ســـــال . . .
چنـــد ســــال دیگــــر