خسته ام...
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

خسته ام

از چند ساله هایی که

خودشان را

چند قرن فهمیده حساب می کنند!

از اینکه

مو را می کشند ..

بی آنکه

بدانند

ماستشان ترش تر از این حرف هاست...!!!



زن زندگیست

و

مرد امنیت

و چه خوب می شود

وقتی

مردی تمامِ مردانگیش را

خرجِ امنیت زندگیش كند...

و چه زیبا می شود

وقتی

زنی تمامِ زندگیش را

خرجِ غرورِ امنیتش كند ....!

 

 



مدت هاس
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

تنــــــــــــــهایم...

 

اما دلتنگ آغــوشی نیستم ...

 

خــــــــــسته ام ...

 

 

ولی به تــکیه گاهی نمی اندیشم ...

 

چشمهایم تـــر هستند و قـــرمز...

 

ولی رازی ندارم ...چون مدت هاست ..

.

دیگر کــسی را دوست نـــــدارم !!!



دوست
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

اسمش را میگذاریم دوست مجازی ...

 

اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...

 

خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند...

 

وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد ...

 

...وقت میگذارد برایم...

 

...وقت میگذارم برایش...

 

نگرانش میشوم...

 

دلتنگش میشوم...

 

وقتی در صحبت هایم به عنوانِ دوست

 

یاد میشود مطمئن میشوم که حقیقیست...

 

هرچند کنار هم نباشیم...

 

هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم...

 

من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد........



چرا
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

چرا حس ميکنم هستي کنارم؟*
*چرا اين رفتنو باور ندارم؟*
*چرا گم ميکنم روز و شبامو؟*
*چرا حس ميکنم داري هوامو؟*

*چرا هستي ميون خواب و رويام؟*
*چرا پر ميشه تو حرم نفسهام؟*

*دارم نفس نفس نبودنت رو کم ميارم*
*ميخواي بري تو رو به اين ترانه ميسپارم*
*ولي نـــــــــــرو*
*نرو بمون*
*نرو که جز تو چاره اي به جز خودت ندارم*
*نرو بمون*
*نرو بمون کنارم*

*آخه ترانه هام همش بهونتو ميگيرن*
*اگه بري همه کهنه ميشن بي تو ميميرن*
*اگه بري چشامو پشت جاده جا ميذارم*
*اگه بري خوده بارون ميشم برات ميبارم*

*دارم نفس نفس نبودنت رو کم ميارم*
*ميخواي بري تو رو به اين ترانه ميسپارم*
*ولي نـــــــــــرو*
*نرو بمون*
*نرو که جز تو چاره اي به جز خودت ندارم*
*نرو خيال نکن بدون تو دووم ميارم*


چرا حس ميکنم هستي کنارم؟*
*چرا اين رفتنو باور ندارم؟*
*چرا گم ميکنم روز و شبامو؟*
*چرا حس ميکنم داري هوامو؟*

*چرا هستي ميون خواب و رويام؟*
*چرا پر ميشه تو حرم نفسهام؟*

*دارم نفس نفس نبودنت رو کم ميارم*
*ميخواي بري تو رو به اين ترانه ميسپارم*
*ولي نـــــــــــرو*
*نرو بمون*
*نرو که جز تو چاره اي به جز خودت ندارم*
*نرو بمون*
*نرو بمون کنارم*

*آخه ترانه هام همش بهونتو ميگيرن*
*اگه بري همه کهنه ميشن بي تو ميميرن*
*اگه بري چشامو پشت جاده جا ميذارم*
*اگه بري خوده بارون ميشم برات ميبارم*

*دارم نفس نفس نبودنت رو کم ميارم*
*ميخواي بري تو رو به اين ترانه ميسپارم*
*ولي نـــــــــــرو*
*نرو بمون*
*نرو که جز تو چاره اي به جز خودت ندارم*
*نرو خيال نکن بدون تو دووم ميارم*



تنها بودن قدرت میخواد . . .
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

تنها بودن قدرت میخواد . . .

و این قدرت را کسی به من داد

که روزی میگفت:

تنهـــــــــــــــــــــایت نمیگذارم!!!

 



چند جمله از حرف های دلم.....
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

چند جمله از حرف های دلم.....

 

عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
    امــروز بـویــیدَمَش عمــیق ِ عمــیق ِ!
    و با هـر نـفس بـغــضم را سـنگین تر کردم!
    و به یــاد آوردم که دیـگر ، تـنـت سـهم ِ دیگری ست…
    و غمــت سـهم ِ مــن!

 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::

آنکه می رود فقط می رود ولی آنکه می ماند درد می کشد ، غصه می خورد ، بغض می کند ، اشک می ریزد و تمام اینها روحش را به آتش می کشد و در انتظار بازگشت کسی که هرگز باز نخواهد گشت آرام آرام خاکستر می شود …
    آری ، این است خاصیت عشق یک طرفه …

:::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::

به من گفت برو گورِت رو گم کن …
    و حالا هر روز با گریه به دنبال قبر من می گردد !
    کاش آرام پیش خودت و زیر زبانی می گفتی :
    “زبانم لال !”

 :::::::::::::جمله های غمگین::::::::::::::::

خــوب ِ مــن ،
    همین جا درون شعرهایم بمان
    تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
    به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
    من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
    شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
    تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم



غمگین دیدارم ...
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

ببین غمگین،

 

ببین دلتنگ دیدارم...

 

ببین

 

خوابم نمی آید،

 

بیدارم...

 

نگفتم تا کنون، اما کنون بشنو:

 

تورا بیش از همه کس دوست میدارم...



دوستت دارم ها.....
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا 

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را...

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان
نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده
که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند! 

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت
بکشی‌اش... 

شروع می‌کنی به خرج کردنشان! 

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی 

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند توی
جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد 

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را
نشانت داد 

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج
می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟ 

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی... به مخ‌زدن به اعتماد
 
آدم‌ها! 

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری... 

اما بگذار به سن تو برسند! 

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد
 
بیاورند
غریب است دوست داشتن. 

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛ 

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر. 

تقصیر از ما نیست؛ 

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند


شب مهتابی...
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

"شب مهتابی"

در یک شب مهتابی با چشمانی پر از شبنم بر روی غبار جاده ها نوشتم"دوستت دارم"

"تو خواب بودی"

در خواب شیرین و حتی من آرزو کردم : ای کاش ...

چشمان زیبای تو را میدیدم و تو دیدگان بی قرار مشتاق مرا...

 

 

 


»» عشق شب بو
  • مربوط به موضوع » <-PostCategory->

 

کم کمک شب آمد
 
دشت سرسبز به پیشواز شب تقدیم کرد شب بو را 
 
همه ی دشت سراسر پر بود
 
پر از شب بو بود
 
پر از بوی قشنگ احساس
 
در میان این دشت شب بوی وقت تولد می جست 
 
و به محض یافتن به اسمان لبخند زد
 
و دران نگاه خندان نگاهش در چشمان ماه لغزید
 
قلب شب بو لرزید
 
عشق در او دوید
 
گونه ها ی ماه از شرم حیا شد کبود
 
شب بو هر شب بوئید
 
رو به سوی مهتاب 
 
ولی از غصه ی این فاصله او
 
هر شبی میگریید
 
آخرش بر دل خود فریاد زد:
 
"تا به کی فاصله ها؟!
 
تا به کی اشک جدایی ریختن ؟!
 
تا به کی در هوس مه بودن؟!
 
فاصله بین من وماه زیاد است
 
اما...
 
قلب من نزد وی است"
 
شب بو کم کم خندید
 
غصه ها را بر قفس دور آویخت
 
از زمین فریاد زد:
 
"ای مه زیبا رو قلب من پیش تو است
 
تا ابد با من باش!"
 
مه نگاهی انداخت
 
کم کمک می خندید
 
ناگهان بر هم خورد
 
چهره ی آسمان
 
ابرهایی خشمگین
 
زشت و مشکی
 
پر از غیض و کین
 
کور از غیرت نابخرد ناجای شدید
 
پرده بر چهره ی ماه افکندند
 
بر زمین و آسمان 
 
بر خود و بر مهتاب
 
 مشت افکند ند... مشتان سیاه
 
 و فشردند بر هم ... همچنان دندان ها 
 
از گلوشان بر میخاست
 
نعره ای رعد آسا
 
شب بوی بیچاره خیره ماند و حیران 
 
بر سرش می ریختند
 
قطرات سهمگین باران
 
ابرهای خشمگین
 
آنقدر غریدند 
 
که همه سوی زمان از طپش قلب شب بو پر شد
 
ناگهان او لرزید
 
لحظه ای اندیشید
 
- ماه باز هم زیباست-
 
و دوباره لرزید
 
و پیاپی لرزید
 
و به یک چشم بر هم زدن یک گنجشک روی گل ها خمید
 
و در آن آخرین لحظه ی عشق 
 
زیر لب زمزمه کرد
 
شعر زیبای یک شاعر را:
 
" افتاد
 
شکست
 
 زیر باران پوسید
 
آدم که نکشته بود 
 
 عاشق شده بود؛ "